وقتی قلب میمیرد، روح پایین میآید!
وقتی که قلب انسان توجه و دیدش را از همه ی راههای تهذیب و رشد منصرف و منقطع کند به طور یقین سیر نزولی خواهد داشت و به مرحله ای از پوچی و پستی می رسد که "فذالک میت الاحیاء " پس او مرده ای بین زنده هاست و یا به عبارت دیگر مرده ای زنده نما خواهد بود.
امام علی (علیه السلام) در وصف خود و توبیخ اصحابش می فرمایند:"طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ، قَدْ أَحْكَمَ مَرَاهِمَهُ، وَأمْضى مَوَاسِمَهُ یَضَعُ من ذلِكَ حَیْثُ الْحَاجَةُ إِلَیْهِ، مِنْ قُلُوبٍ عُمْیٍ، وَآذَانٍ صُمٍّ، وَأَلْسِنَةٍ بُكْمٍ؛ مُتَتَبِّعٌ بِدَوَائِهِ مَوَاضِعَ الْغَفْلَةِ، وَ مَوَاطِنَ الْحَیْرَةِ؛ لَمْ یَسْتَضِیئُوا بِأَضْوَاءِ الْحِكْمَةِ، وَ لَمْ یَقْدَحُوا بِزِنَادِ الْعُلُومِ الثَّاقِبَةِ؛ فَهُمْ فِی ذلِكَ كَالاَنْعَامِ السَّائِمَةِ، وَالصُّخُورِالْقَاسِیَةِ".(1) او طبیبى است سیار كه با طب خویش همواره به گردش مىپردازد، مرهم هایش را به خوبى آماده ساخته حتى براى مواقع اضطرار و داغ كردن محل زخمها ابزارش را گداخته است (تا در آنجا كه مورد نیاز است قرار دهد) براى قلبهاى نابینا، گوش هاى كر، و زبان هاى گنگ، با داروى خود در جستجوى بیماران فراموش شده و سرگرداناست! فتنه بنى امیه(قلب های بیمار خود را) با فروغ حكمت، عقل و خرد خویش را روشن نساخته و با آتش افروز دانشهاى روشنگر فكر خود را شعلهور ننمودهاند آنها در این قسمت همچون چهار پایان صحرائى و سنگهاى سخت و نفوذ ناپذیرند.
مرگ قلب به معنای مرگ طبیعی انسان نیست بلكه به این معنا است که قلب از ارزشهای مربوط به ایمان، خدا و انبیاء و خوف قیامت خالی بشود و دچار آلودگیهای دنیوی بشود.
البته یک عامل بسیار مهمی که قلب را به طرف مرگ مخصوصی میبرد، گناهان کبیره و تداوم بر گناهان است.
علی بن ابیطالب می فرمایند: قَدْ خَرَقَتِ الشَّهَوَاتُ عَقْلَهُ، وَأَمَاتَتِ الدُّنْیَا قَلْبَهُ، وَوَلِهَتْ عَلَیْهَا نَفْسُهُ، فَهُوَ عَبْدٌ لَهَا، وَلِمَنْ فِی یَدَیْهِ شَیْءٌ مِنْهَا، حَیْثُـمَا زَالَتْ زَالَ إِلَیْهَا، وَحَیْثُما أَقْبَلَتْ أَقْبَلَ عَلَیْهَا؛ لاَ یَنْزَجِرُ مِنَ اللهِ بِزَاجِرٍ، وَلاَیَتَّعِظُ مِنْهُ بِوَاعِظٍ،(2) خواستههاى دل، عقلش را نابود ساخته، دنیا قلبش را می میراند و شیفته آن می كند، او بنده دنیا است و بنده كسى كه چیزى از دنیا در دست دارد، دنیا به هر طرف بلغزد، او هم مىلغزد، و به هر جانب رو كند به همان سو رو می نماید، هر چه بیمش دهند از خدا نمی ترسد و از هیچ واعظى پند نمىپذیرد.
دل مردگی یک واقعیت است که قابل انکار نیست، گاه در اثر بی حیایی و کثرت گناه ایجاد می شود و گاه به خاطر لگدکوب کردن عقل و تدبیر توسط شهوات و بالاخره گاهی هم به علت مقهور و بنده دنیا شدن.
امیرمۆمنان علی بن ابیطالب می فرمایند: "وَ مَنْ قَلَّ حَیَاۆُهُ قَلَّ وَرَعُهُ،مَنْ قَلَّ وَرَعُهُ مَاتَ قَلْبُهُ، وَمَنْ مَاتَ قَلْبُهُ دَخَلَ النَّارَ(3) و كسى كه حیایش كم شد، پارسائیش نقصان می گیرد و كسی كه پارسائیش نقصان گیرد قلبش مىمیرد و كسى كه قلبش بمیرد، داخل دوزخ مىشود.
مرگ قلب به معنای مرگ طبیعی انسان نیست بلكه به این معنا است که قلب از ارزشهای مربوط به ایمان به خدا و انبیاء و خوف قیامت خالی بشود و دچار آلودگیهای دنیوی بشود
زنده بودن دل و بینایی و بصیرت آن، مانند دید چشم می باید آلوده و ضعیف نباشد و هرگونه موانع و حجاب ها از مقابل آن برداشته شود و در نتیجه لازم است قلب آدمی از صفات و اخلاق رذیله که بر خلاف انسانیت و صفا و طهارت است و مانع رشد و ترقی قلب می شود پاک و مهذب باشد و چون چنین شد دل مانند آئینه صافی می گردد که می تواند دیدنی های روحانی را درک کرده و باطن دنیا و ملکوت آسمانها و زمین را مشاهده کند.
غفلت قلب انسان را مى میراند یعنى، پس از قساوت و سنگدلى، مرگ قلب فرا مى رسد، به گونه اى که دیگر مواعظ و اندرزها تأثیرى در آن نمى کند. در چنین حالتى، راه بازگشت به روى او بسته مى شود و امیدى براى سعادت او باقى نمى ماند.
امیرمۆمنان على(علیه السلام) مى فرمایند: مَنْ غَلَبَتْ عَلَیهِ الْغَفْلَةُ مَاتَ قَلْبُهُ؛ کسى که غفلت بر او چیره شود، قلبش مى میرد."(4)
در حدیث دیگرى از همان حضرت آمده است: " بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الْمَوْعِظَةِ حِجَابٌ مِنَ الْغَفْلَةِ وَ الْغِرَّةِ؛ میان شما و موعظه و اندرز، حجابى از غفلت و غرور است."(5)
قال النبی(صلی الله علیه و آله): "لاتمیتوا القلوب بكثره الطعام والشراب فانّ القلب یموت كالزرع اذا كثر علیه الماء."
پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) فرمود: قلب های خود را به واسطه زیاد خوردن و آشامیدن نمی رانید. پس به درستی كه قلب می میرد مانند زراعت زمانی كه به بسیاری آب ضایع می گردد.(6)
خواستههاى دل،عقلش را نابود ساخته، دنیا قلبش را می میراند و شیفته آن می كند،او بنده دنیا است و بنده كسى كه چیزى از دنیا در دستدارد،دنیا به هر طرف بلغزد،او هم مىلغزد،و به هر جانب رو كند به همان سو رو مینماید،هر چه بیمش دهند از خدا نمی ترسد و از هیچ واعظى پند نمىپذیرد
قال علی (علیه السلام) :"وَ مِنْهُمْ تَارِكٌ لاِنْكَارِ الْمُنكَرِ بِلِسَانِهِ وَقَلْبِهِ وَیَدِهِ فَذلِكَ مَیِّتُ الاْحْیَاءِ."(7) گروهى دیگر نه با زبان و نه با قلب و نه با دست، با منكرات مبارزه نمىكنند اینها در حقیقت مردگان زنده نما هستند.
قلب وقتی که محجوب از حق باشد؛ یعنی همه وجود انسان محجوب از حق است چون حیات مادی و معنوی انسان در گرو سلامت قلب است احاطه خطیئه برای تداوم و کثرت است که دیگر زمینه جدایی انسان را از پروردگار عالم فراهم میکند.
کسانی که کاسب زشتی هستند و گناهکار حرفه ای هستند گناهان آنها احاطه بر آنها پیدا کند که دیگر نتوانند دست بردارند و ادامه بدهند تا با همین حال از دنیا بروند اینها (اصحاب النار هم فیها خالدون) هستند.
کلام آخر:
خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود بهر درش که بخوانند بی خبر نرود
دلا مباش چنین هرزه گو و هر جائی که هیچ کار ز پیشت بدین هنر نرود
سیاه نامه تو را ز خود کسی نمیبینم چگونه چون قلمم دود دل به سر نرود
پی نوشت ها:
1-نهج البلاغه،خطبه 108
2-همان،خطبه 109
3-همان،حکمت 349
4- شرح فارسى غرر الحکم، ج 5، ص 293.
5-همان مدرک، ج 3، ص 268.
6-مجموعه ورام،ج 1، ص64
7-نهج البلاغه ،حکمت 374
منابع:
نهج البلاغه،ترجمه و شرح آیت الله مکارم شیرازی
اخلاق در نهج البلاغه،سیدکاظم ارفع
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: